امروز اومدم یه دستی به کتابخونه ام کشیدم، یه سری کتاب پیدا کردم که هر کدومشون یه صحنه از زندگی 4 سال پیشم  برام زنده کردن....

فراتر از بودن

نویسنده : کریستین بوبن


بی نظیره....درکل نوشته های کریستین بوبن به دلم خیلی میشینه ، خودش فارق التحصیل رشته ی فلسفه ست شاید به خاطره اینه که میتونه احساس عمیقی رو با کلمه های ساده به تصویر بکشه.....هرچند که من به فلسفه اعتقادی ندارم.اما درک بعضی از قایق که تو فلسفه هم ازش صحبت شده باعث تاثیر گذاری روی این نویسنده شده و نوشته هاش رو جذاب کرده.....!البته این نظره منه.


قسمتی از این کتاب

واقعه مرگ تو، تمام وجود مرا از هم پاشید.
تمام وجودم، جز قلب ام را.قلبی که تو ساختی، قلبی که تو هنوز می سازی، قلبی که تو هنوز با دست های گم گشته ات شکل می دهی، با صدای گم گشته ات آرام می کنی، با خنده گم گشته ات روشن می سازی.
دوستت دارم...
چیزی جز این جمله نمی توانم بنویسم، چیزی جز این جمله برای نوشتن نمی یابم، تو نوشتن آن را به من آموختی، تو صحیح بیان کردن آن را به من آموختی، صحیح بیان کردن اش را، با تامل بسیار، هر کلمه جداگانه، به درازای چندین قرن، با همان کندی دوست داشتنی یی که خاص تو بود. همان کندی ای که تو در انجام کارهای روزمره داشتی، بستن چمدان، مرتب کردن خانه. تو کندترین زنی هستی که به عمرم دیده ام، کندترین و تندترین، چهل و چهار سال زندگی تو مانند آذرخشی کند گذشت. آذرخشی کند که سیاهی آن را در یک لحظه بلعید.